یه شب با هلنا
سلام خوشکلم
دیشب خونه هل هل بودیم خاله و اون یکی مامان بزرگشم اونجا بودن ساعت 11که
خواستیم زحمت کم کنیم با هلنا توافق کردیم که امشب با خالش بخوابه فردا شب بامن ولی
نمیدونم چرا لحظه آخر نظر خانم خانما برگشت محکم بغلم کرده میگه عمه جونی پیش من
باش ...
راهی جز تسلیم شدن نداشتم آهنگ بچه گونه گذاشته اوفففعفف اینقد بوسم کرده ... بعنی
هرجایی دم دستش باشه بوس میکنه موهامو ناز میکنه چه جور عاشقانه خیلی حال میداد
دستش رورو لپم بود خوابش برد تا صب چند بار چکم کرده که نکنه رفته باشم صبم که با یه
نگاه پیروز مندانه که تونسته تا صب منو نگه داره و لبخندای سر صبش که عاشقشم منو
بدرقه کرد هلناااااااااااخیییییییلی دوست دارم بووووووووووووووووسیسی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی