☆هدیه خدا☆

یه شب با هلنا

1394/12/17 8:44
نویسنده : ♡مامان عاشق♡
87 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشکلم 

دیشب خونه هل هل بودیم خاله و اون یکی مامان بزرگشم اونجا بودن ساعت 11که 

خواستیم زحمت کم کنیم با هلنا توافق کردیم که امشب با خالش بخوابه فردا شب بامن  ولی

نمیدونم چرا لحظه آخر نظر خانم خانما برگشت  محکم بغلم کرده میگه عمه جونی پیش من 

باش ...

راهی جز تسلیم شدن نداشتم آهنگ بچه گونه گذاشته اوفففعفف اینقد بوسم کرده  ... بعنی 

هرجایی دم دستش باشه بوس میکنه موهامو ناز میکنه چه جور عاشقانه خیلی حال میداد 

دستش رورو لپم بود خوابش برد  تا صب چند بار چکم کرده که نکنه رفته باشم  صبم که با یه 

نگاه پیروز مندانه که تونسته تا صب منو نگه داره و لبخندای سر صبش که عاشقشم منو 

بدرقه کرد هلناااااااااااخیییییییلی دوست دارم بووووووووووووووووسیسی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)