☆هدیه خدا☆

پنج شنبه ها

و امروز پنج شنبه ای دگر است  دلخوشند به این پنج شنبه ها  آنان که روزی بودند ... فقط خاطرند در ذهن  حسرتی  بزرگ بر دل  وتصویری در قاب  تا یادی کنیم به یک فاتحه  یک صلوات  یک خدا بیامرزدش  روزی می آید ما هم دلخوشیم به این پنج شنبه ها ...     ...
24 تير 1395

شیطنت من

سلام خوبین ؟!  چند روز پیش یه کلیپ دیده بودم شاید شمام دیده باشین  چند مورد با کتری و قوری  شوخی میکنن و طرف مقابل رو آب داغش میترسونن در صورتی که خالیه ... منم با زنداداشم هماهنگ کردم  یه بار رو خواهرم  و یه بارم رو  داداش و زنداداشم طرح پیاده کردیم  کلی خندیدبم یه بارم اومدم رو خواهر بزرگم انجام بدم ولی دیوونه خیلی ترسید حتی گریه کرد منم نالاحت شدم ...خداییش خوب اجرا کردم به ساعت بعد که فیلمشو نگاه  کلی خندید ... ما اینیم دیگه  ها ها ها ها ...
24 تير 1395

سفر بعدی

بچه ها اسرار میکنن که یه سفر به مشهد مقدس داشته باشیم  منم آمادگیشو ندارم  ولی همچنان اصرار میکنن شما بگین من با این جماعت چه کنم  ... من حریفشون نمیشم  بالاخره منو با خودشون میبرن  منم که گرونم از مو باریکتر   ... ببینیم اونا زورشون بیشتر  یا من ؟!
23 تير 1395

خوش گذرونی چند روزه

سلاااام سلاااام  انشالله که همتون خوبید یه سلام خوشکل دیگه به کوچولوی آینده ی خودم  چند روزی رفته بودم اردبیل  هرچند یهویی بود ولی جاتون خالی  خیییییلی خوش گذشت  همه چی به میل من پیش رفت همش بیرون تو طبیعت بودیم اول از همه روستای خودمون رفتیم و من واقعا لذت بردم از آب و هواش  از طبیعت بکرش ... وکلی خاطرات برام زنده شدن  برگشتنی رفتیم سر زمین عمم  مشغول برداشت عدس بودن و جمع تقریبا 20نفره که بودیم  کلی کمکشون کردیم و کلی عکس گرفتیم در ضمن یاد زحمت های مرحوم بابام افتادم زمین های گندم که درو میکرد و خیلی جالب بود و زحمت داشت  ...  شورابیل رفتیم که اونجام خوش گذشت خوا...
23 تير 1395

خوش اومدی تینا جون

داداش صمیمانه ترین شاد باش را برای شکفتن نو گل زیبایتان از من پذیرا باشید  با آرزوی روشن ترین فرداها برای وجود نازنینش                       بوس بوس 
12 خرداد 1395

زمینی شدن یه فرشته کوچولو

سلاااام سلااام  همین العان یهویی داداشم زنگ زد خبر داد که کوچولوش داره میاد  یعنی واقعا میاد ؟! آخه یه بار گولم زده ... چند روز پیش زنداداشم بستری شد ولی  خبری نبود  ... برم بیمارستان ببینم تینا مارو سر کار نزاشته باشه                                      فعلا... بوس بوس 
10 خرداد 1395

اتفاق معلوم الوقوع در آینده نزدیک

سلام پسته های خوشمزه  خرداد ماه یه فندوق دیگه میاد یه دخمل خوشمل مشمل من یه بار دیگه عمه میشم اسمش تینا بانوس  این بانوی محترم فعلا داره نهایت استفاده رو از شکمم مامانش میکنه                                تا بعد ... بوس بوس بوس 
8 ارديبهشت 1395

خواب هجومی هلنا

وای خواب دیشبم کوفتم شد آخه هلنا جون فدات شم این چه وضه خوابیدنه.          جفت پا  میومد همش . من صافش میکردم باز میدیم کج معوج شده  العانم سر کارم ولی خییلی خواب دارم  هلنا دیگه کوپنت سوخت پیش من نمیتونی بخوابی  والاااا  
29 فروردين 1395

عادت جدید یوسف

سلامی به تازگی گل های بهاری  این روزا همین که پنجشنبه جمعه میشه یا به تعطیلی میخوریم یوسف تخم مرغ به دست میاد سراغم ... میگه عمه جونی برام کیک درست میکنی ؟! تو دلم میگم مگه راه دیگه ای دارم اگه درست نکنم با خاک یکسانم میکنی  هیچی دیگه خودش ظرف و ظروف و لوازم آماده میکنه بیشتر مراحلو خودش انجام میده وقتی که تو فر میزاریم  تا بیاد بیرون منو دق میده از بس عجله میکنه  یه بار از فر در آوردم گفتم خودت برش بده ببینم یعنی یه بلایی سر کیک آورده بود نمیشد بهش گفت کیک ، با کفگیر حسابی روش کوبیده بود ... حالا تقسبم کردنش خیلی با مزه س  نصف کیک واسه باباش میگیره خودشم کیک خور واسه دوستش میبره    7    8. &n...
28 فروردين 1395